آروینآروین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره
آریاناآریانا، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات آروین حیدری مدلینگ دو ساله

جریان تب شدید آروین وسربازا !!!!!!!!

1394/2/28 15:03
نویسنده : مامان آروین
403 بازدید
اشتراک گذاری

اینروزا بیشتر می فهمم که مادر بودن چقدر  سخته سه روزه که بخاطر تب و بیماری آروین پلک به هم نزدم اسهالش بند اومده تبش هم با دارو کنترل کردم دکتر نبردمش اما خوب این چند روز با همکارم خانم دکتر شجری که متخصص اطفاله در تماس بودم ایشون معتقده که بیماری آروین ویروسیه من و همسرم به ایشون اعتقاد داریم چون هیچ وقت اشتباه نمیکنه هر وقت هم که آروین یا آریانا مشکلی داشتند و من با ایشون تماس گرفتم حتی نسخه تلفنی ایشون جواب داده مشکل اینجاست که آروین دارو نمیخوره اگه هم بخوره بالا میاره دیشب نیمه های شب تبش رو چک کردم بالای 39 بود با وجود شیافی که براش گذاشته بودم تبش پایین نمی اومد برای همین بغلش کردم با آب ولرم دست و رو وپاهاشو شستم بعد سعی کردم بهش ایبوپروفن بدم اما خوب آروین نمیخورد هر کاری کردم نخورد اصرار داشت من دارو رو خودم بخورم بهش گفتم اگه مامان بخوره تو میخوری گفت آنه (آره) شاید احمقانه به نظر بیاد اما من خوردم ولی بازم آروین حاضر نشد به داروش لب بزنه گفتم ببین حالت بده  بخور خوب شی میگفت خوبم گفتم اگه نخوری خوب نمیشی میگفت بی خوابم خوب میشم گفتم منم خوابم نمی بره مامان ناراحته میگفت بیخواب چیشاتو ببیندی خوابت می بره  این بود که مجبور شدم بعد از یک ساعت کل کل کردن با ایشون ببرمش رو تخت بخوابونمش اما خوب دلم راضی نمیشد حس میکردم تشک روی تخت از حرارت بچه ام داغ شده اما خوب هر بار که دستم را روی سرش میذاشتم بچه ام با اون چشمهای نیمه بازش که معلوم بود حال نداره بهم میگفت خوبم فک کردم اگه بی خیال بشمو بخوابم ممکنه خدای نکرده از شدت تب تشنج کنه این بود که بغلش کردمو بهش گفتم مامان بچه ها که مریض میشن به خاطر میکربه میدونی میکروب چیه یه موجود کوچولوی زشته که میره تو بدن آدم بعد تو شکمت آتیش روشن میکنه و باعث میشه بدنت داغ بشه و تب کنی اون دارویی هم که نخوردی پر از سربازای کوچولوو آتش نشانی هاست که اگه بخوری میرن تو شکمت با اون میکروبها می جنگن و می کشنشون بعد با آب اون آتیشا رو خاموش میکنند و بدنت خنک میشه حالا میخوای داروتو بخوری و این سربازا رو بفرستی برن تو شکمت میکروبها رو بکشند دیدم این بار آروین گفت آنه (آره ) من هم موفق شدم داروشو با هر کلکی بود بدم بهش بخوره صبح که بیدار شد تبش پایین اومده بود وقتی چشماشو باز کرد بهم گفت مامان بهم سرباز بیده بخورم بره تو شکمم میکروبا رو بکشه من هم که ازخدا خواسته چون وقت دادن داروهاش هم بود داروشو با میل خودش بهش دادم خورد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان آنيتا
30 اردیبهشت 94 16:40
سلام عزيزم مطلب گذاشتم نظر يادت نره