ته دل یه بچه سه ساله کجاست ؟ یه خاطره از برادرزاده شیرینم عرشیا
امتحانات دانشگاهم شروع شده بود و من حسابی مشغول بودم یه روز که فرداش امتحان داشتم از برادرزاده سه ساله ام خواستم تا برام از ته دلش دعا کنه که امتحانمو قبول بشم اونم چشماشو بست و یه نفس عمیق کشید و گفت از ته ته ته دلم برات دعا کردم قبول بشی بوسیدمشو گفتم خوب ته ته ته دلت کجاست اونم یه کم فکر کردو گفت همونجا که جیش میکنم
اینم یه عکس از برادرزاده خوشگلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی