الهی مادرقربون شیرین زبونیات بشه پسرم
دیشب ساعت دو نصف شب پاشده میگه آب میخوام منم طبق معمول بغلش کردم بردم توی آشپزخونه بعد نشوندمش روی اوپن چشماش باز نمیشد بزور سعی میکرد از لای پلکاش نگاه کنه اونوقت به شیر آب آشپزخونه اشاره میکنه میگه این شیل آبه هقاب شده بود بابا دویوستش کده !!!!!!! !!!!!
ترجمه : این شیر آب خراب شده بود بابا درستش کرد
صداش که میکنم میگه ژان منظورش جانه
تو تلویزیون تبلیغ یه پوشاک بچه رو هر وقت نشون میده آروین به بچه هه اشاره میکنه میگه آربین کوچولو دیروز داشت همون تبلیغ رو میداد آروین با دیدنش هول شد گفت آربین حیدلی
خواهرش گریه میکنه میگه گیه نتون داداش آربین اینجاس داداش موهاظب ناناحت نباش بعد با انگشتای کوچولوش سعی میکنه ابروهای خواهرشو از هم باز کنه
عزیزم تو کی انقدر بزرگ شدی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی