این بار آروین مچ منو گرفت!
از وقتی آروین راه افتاده از در ودیوارو مبل بالا میره یه ترازو هم داریم که همیشه ازش به عنوان پله یا چهارپایه استفاده میکنه ما هم از ترس اینکه نیفته مدام بهش میگیم از در و دیوار بالا نرو خیلی کار بدیه میخوری زمین سرت خون میاد یه پسر خوب هیچ وقت از درو دیوار بالا نمیره... چند روزی بود که میخواستم یه ظرفی رو بذارم بالای کابینتای آشپزخونه اما خوب نمیخواستم جلوی آروین اینکارو بکنم چون باید از یکی از کابینتا بالا می رفتم امروز فرصتی پیش اومدو خواستم اون ظرفو بزارم بالای کابینت واسه همین رفتم روی یکی از کابینتا اما وقتی ظرفو گذاشتمو خواستم از کابینت بیام پایین برق از کله ام پرید... آروین پایین کابینتا در حالیکه چشاش میدرخشید و نمیتونست جلوی خنده اشو بگیره ایستاده بود و اون ترازوی معروف هم تو دستاش بود تا من برگشتم باخنده گفت سنام (سلام)!!!!!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی