آروینآروین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره
آریاناآریانا، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه سن داره

خاطرات آروین حیدری مدلینگ دو ساله

درو باز کردم آرینا بره دنبال زندگیش

دیروز از بیرون تازه برگشته بودیم خونه که آروین  درب پذیرایی رو باز کرد با باز کردن درب پذیرایی آریانا بدو بدو رفت بیرون و همسرم هم بدو بدو رفت دنبالش چون می ترسید بره جلوی پله ها خدای نکرده بیفته پایین وقتی آروین اینکارو چند بار تکرار کرد همسرم عصبانی شد و گفت چرا اینکارو میکنی برای چی درو باز میکنی بچه میره از پله میفته پایین آروین با خونسردی گفت درو باز کرد آرینا بره دنبال زندگیش ...
1 اسفند 1394

آشغالای توکبابا!!!!!

دیروز با آروین داشتیم از تو حیاط بیمارستان از جلوی درب ورودی آشپزخانه بیمارستان عبور میکردیم که یه آقایی با کلی ظرف غذای کباب از تو آشپزخونه اومد بیرون اتفاقا پشت سرش یه آقایی با یه فرغون خاک و آشغال به دلیل تعمیرات آشپزخانه بیمارستان از توی آشپزخونه در اومد آروین که داشت این منظره رو تماشا میکرد گفت مامان آشغانای (آشغالای) کبابا رو هم درآولدن (در آوردند) خندیدمو گفتم مامان این که دیگه آشغالای کباب نیس گفت چنا(چرا) این چوبا وسنگای کباباس که درآولده( درآورده) دیگه (عاشق همین افکار بچگانه اتم) !
16 آذر 1394

خرید آمبولانس

دیروز آروین رو با خودم برده بودم بیمارستان داشتیم از توی حیاط بیمارستان می رفتیم که آروین چشمش به آمبولانسی افتاد که کنار بیمارستان پارک کرده بود بعد برگشت و رو به دوستم گفت این ماشینلو بابام میخواست بخله اما سی تومن بود نخلید (عجب خالی بستی عزیز دلم)   ...
16 آذر 1394