آروینآروین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره
آریاناآریانا، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

خاطرات آروین حیدری مدلینگ دو ساله

خرید آمبولانس

دیروز آروین رو با خودم برده بودم بیمارستان داشتیم از توی حیاط بیمارستان می رفتیم که آروین چشمش به آمبولانسی افتاد که کنار بیمارستان پارک کرده بود بعد برگشت و رو به دوستم گفت این ماشینلو بابام میخواست بخله اما سی تومن بود نخلید (عجب خالی بستی عزیز دلم)   ...
16 آذر 1394

حسادت بچگانه و کار خنده دار آروین!!

دیشب ساعت نه که برای بردن زباله سرایه دار ساختمان اومده بود جلوی درب واحد.... دیدم آروین بدو بدو رفت و کیسه زباله رو کشون کشون برد گذاشت جلو در و درحالیکه داشت آشغالا رو تحویل سرایه دار میداد گفت سنام (سلام) این آشغانامونه (آشغالامونه) بیا بببل(ببر) آرینا(آریانا خواهر ده ماهش) هم منو خیلی اذیت میکونه اونم ببل(ببر)!!!!!!!!!! ...
5 آذر 1394

سایزت بود یا بوزگه؟؟

چند روز پیش با آروین رفته بودیم خرید داشتم رگالای لباسا رو میدیدم که یه هو صدای آروین رو شنیدم برگشتم دیدم آروین دراتاق پرو رو باز کرده و داره از خانمی که توش بود می پرسه سایزت بود یا بوزگه (بزرگه )؟؟؟ با سوال آروین همه زدن زیر خنده از فروشنده گرفته تا خانمه و بقیه تو مغازه رفتم دستشو گرفتمو گفتم تو فضولی یا فروشنده مامان؟
19 آبان 1394

مامان جون اسمتو بذار معصوم خانم

دیروز مادرم با برادر کوچکم تو خونه بحث میکرده ... بعد بهش میگه اگه بالاخره تو اونو شستی من اسممو عوض میکنم..... آروین هم که شاهد این مناظره بوده به مامانم میگه مامان جون اگه شست اسمتو بذار معصوم خانم (اسم مادرم معصومه است) ...
7 مهر 1394

اقدام پیشگیری آروین یا انتقام بچگانه

گاهی وقتها حسادت بچه های کوچیک به همدیگه در عین حال که  خنده دار و شیرینه میتونه خیلی هم خطرناک باشه متاسفانه وقتی اختلاف سنی بچه ها کمه توضیح دادن اینکه اونا رو به یک اندازه دوست دارید خیلی سخت تر از اونیه که فکرش رو می کنیم برای همین معمولا بچه بزرگتر همیشه میخواد از بچه کوچیکتر انتقام بگیره چون تنها چیزی که اون متوجه میشه اینه که مادرو پدرش رو باید با یک بچه دیگه شریک بشه و مسلما توجه پدرو مادرش نسبت به زمانی که اون یکی یدونه بوده کمتر شده و اون همیشه این تصور رو داره که شما بچه کوچیکتر رو بیشتر از اون دوست دارید حتی اگه شما بیشتر از قبل هم به اون محبت کنید اون بازم  با کوچکترین توجهی به بچه کوچکتر حسادت میکنه دیروز  دید...
6 مهر 1394

بازم ماجراهای پذیرایی آروین از مهمونها!

چند وقت پیش مادرم اینا مهمون داشتند ما هم به اتفاق همسرم و بچه ها اونجا بودیم طبق معمول آروین به دلیل مهمون نوازی و زیادی اجتماعی بودن تصمیم گرفت از مهموناشون پذیرایی کنه این بود که داشت میوه ها رو از میز وسط بر میداشت و  تو بشقاب جلوی مهمونا میذاشت تو این وسط جلوی یکی از مهمونا بشقابی بود که توش یک هسته هلو انجیری بود آروین در حالیکه هسته رو برمیداشت و بجاش میوه میذاشت نگاهی به هسته انداخت و گفت اینم که توش خالیه برمیدالم برات میوه میذالم  (منظورش از توش خالیه این بود که هلو رو خوردند و هسته اش مونده ) ...
6 مهر 1394

حسادت شیرین بچگانه

چند روز پیش با همسرم نشسته بودیم داشتیم عکسهای آریانا رو نگاه میکردیم و می خندیدیم یهو سر و کله آروین وسط ما پیدا شدو سر کوچولوشو از بین ما در آورد و یه نگاه به عکسای آریانا کردو بعد به مانگاه کردو گفت مسخله است نه ؟(مسخره است نه ؟) ...
6 مهر 1394

مشکلات ما با آروین پس از تولد فرزند دوم

چند روز پیش عصر تو پذیرایی نشسته بودم و آریانا رو بغل کرده بودمو داشتم تلویزیو ن نگاه میکردم که با صدای باز شدن درب آپارتمان همسرم و آروین  وارد شدند آریانا با دیدن آروین از بغلم پایین پریدو بدو بدو چهار دست و پا در حالیکه از شدت خوشحالی جیغ میکشید و می خندید به سمت درب راه افتاد هنوز تو نیمه های راه بود که آروین در حالیکه هنوز کفشاشو هم در نیاورده بود کشیده محکمی  تو صورتش زد  بیچاره دختر کوچولوم خنده روی لباش یخ زد در حالیکه اشک تو چشماش حلقه زده بود برای چند دقیقه مات و مبهوت به آروین نگاه کرد  انگار هنوز باورش نشده بود  این جواب اون همه ذوق و  شوق و عشق و علاقه  باشه یهو بغضش ترکید و با صدای بلند زد ز...
11 شهريور 1394

یکیش سی تومنه یا دو تاش سی تومنه ؟؟؟؟؟؟

  یکی از شیرین ترین لحظات زندگی هر پدرو مادری زمانیه که بچه اشون شروع میکنه به حرف زدن بخصوص وقتی که حرفهایی میزنه که اصلا توقع ندارند چند روز پیش با آروین رفته بودیم خرید من میخواستم یه روکش ماشین لباسشویی بگیرم دست بر قضا مغازه فروش لوازم آشپزخانه خیلی شلوغ بود با اینکه چند تا فروشنده توش بود اما مشتریها ی زیادی تو مغازه منتظر بودند یکی از فروشنده ها داشت از نردبانی که کنار قفسه بود بالا میرفت تا به درخواست یکی از مشتریان جنسی رو که میخواست از اون بالا بیاره  من هم با آروین پشت پیشخوان ایستاده بودیم که یک دفعه خانمی از در وارد شد و از فروشنده قیمت یکی از وسایلی رو که روی قفسه بود پرسید مغاره دار هم گفت سی تومن ...همون موقع آرو...
15 مرداد 1394